
پارت اول
سلام من مرینتم 24 سالمه و اهل کانادام فرانسوی بلدم و رنگ مورد علاقم صورتیه،شغلم هم دام پزشکه و برای خودم یه گربه به اسم:کیتی دارم کیتی سفیده و حدود 1 سال میشه که کیتی رو دارم
سلام من آدرینم 25 سالمه و اهل فرانسم انگلیسی بلدم و رنگ مورد علاقم سبزه،شغلم هم پلیسه و یه گربه سیاه به اسم:پیتر دارم 2 ساله که پیترو دارم
از زبان مرینت:
صبح ساعت ۶:۴٠ دقیقه بیدار شدم جالبه 20 دقیقه قبل از آلارام گوشیم بیدا شدم آخه همیشه 1 ساعت بعد بیدار میشم،به هر حال رفتم WC خودمو خالی کردم بعد یه دوش 5 دقیقه ای گرفتم،مسواک زدم،حولمو دور خودم پیچوندم و از حمام اومدم بیرون یه کراپ مشکی با یه شرتک خونگی آبی پوشیدم بعد رفتم پایین تا صبحونه بخورم که دیدم جولیکا داره بر و بر نگام میکنه(جولیکا خواهر دو قلومه) بهش گفتم:سلاممم خانم خانما آفتاب از کدوم طرف در اومده اومدی جلو در اتاق خواهرت و یه یادی ازش کردی؟
ج:خب حالا بابا ساعت 7:30 خیلی دیر کردی
مرینت تو ذهنش:ساعت 6:40 بیدار شدم رفتم دستشویی بعدرفتم حموم بعد مسواک زدم بعد لباس پوشیدم یعنی 50 دقیقه شددددددد؟
ج:مری با تو ام کجاییی؟
م:اههههه چیزه هیچی،بریم صبحونه بخوریم؟
ج:آره منم دارم از گرسنگی میمیرممممم
از زبان جولیکا:
مرینت ساعت 7:30 اومد بعد رفتیم صبحونه خوردیم و رفتیم تا برا رفتن به دامپزشکی آماده بشیم.
م:من برم لباس بپوشم
ج:منم.
از زبان مرینت:
رفتم یه کراپ سفید با یه شلوار جین آبی با کتونی های سفیدم رو پوشیدم و یه میکاپ ملایم کردم و موهام رو گوجه ای بستم و رفتم پایین و 2 دقیقه منتظر جولی موندم
از زبان جولیکا:
رفتم تو اتاقم یه کراپ مشکی با یه شلوار لی آسمانی با کتونی های سیاهم رو پوشیدم و یه میکاپ ملایم کردم و موهام رو بافتم بعد گوجه ایش کردم و رفتم پایین دیدم مرینت واستاده منتظر من بش گفتم:بریم؟
گفت:بریم
از زبان مرینت:
سوار ماشینم شدیم و تو راه بودیم که یهو...
عه جای حساس تمومید برا پارت بعد 5 تا کامنت 5 تا لایک
1918کاراکتر